سفارش تبلیغ
صبا ویژن

راز و رمز گلها

همه ما تعبیر های زیادی از طبیعت اطرافمون دیدیم . مثلا درمورد گلا ، رنگا و خیلی چیزای دیگه ..... اینجا یه سری گل همراه با تعبیراتی که معلوم نیست کی نشسته و با چه حساب کتابی ای براشون اینا رو نوشته ، گذاشتم . چیزای جالبیه. مهمونای عزیزی که گلفروش هستن این متن و می خونن یه پرینت بگیرن بزنن به مغازشون .ما رم یه دعایی بکنن.

گل سرخ : عشق آتشین مرا بپذیر
غنچه گل : برای نخستین بار قلبم بخاطر تو لرزید
گل میخک : قلبم را به تو تقدیم می کنم
گل شقایق : زندگیم فقط بخاطر عشق توست
گل بنفشه : همیشه بیاد من باش
گل اطلسی : نمی دانم مرا دوست داری یا نه
گل محمدی : ترا از صمیم قلب می پرستم
گل شب بو : در شب مهتاب رویت را می بوسم
گل همیشه بهار : عشق تو برای همیشه در قلب من رخنه کرده
گل داودی : از صدای دلپذیر تو لذت می برم
گل اشرفی : این هذیه را از من بپذیر
گل اقاقیا سفید : عشق پاک ، نتیجه ازدواج و خوشبختی
گل میمون : یک بوسه می خواهم نه بیشتر
گل یخ : از عشق تو نا امیدم
گل لادن : گاهی از من یاد کن
گل سفید : می سوزم و می سازم
گل مینا : بی وفا به دلداده خود رحم نکردی
گل کاملیا : فداکاری در راه عشق خوشبختی می آورد
گل زرد : از تو بیزارم.
گل نسترن : شهرت را بر عشق رجحان دادی
گل ساعتی : در واپسین دم زندگی ، خوشبختی تو را می خوهم
گل پژمرده : افسوس که بهای عشقت را ناچیز پنداشتم
گل مریم : بپاکدامنی تو درود می فرستم
گل کوکب : چرا بیهوده قلبم را افسرده می سازی
گل رازقی : شفا و بهبودی ترا آرزو دارم
گل لاله : تو که دل مرا غم زده می خواهی ، این من و این دل دردمند من
گل سنبل : تو به منزله باغ پر گلی هستی که دلداگان را از تو نتیجه ای نیست
گل بیدمشک : اگر می سوزم و خاکستر میشوم ، گناه از بخت نا مساعد من است ، ترا می بخشم.
گل رازیانه : هر چند در کنارم نیستی ولی گناهت در تنهایی مونس منست
گل ناز : ناز و دلبری جامه ایست که بقامت تو دوخته اند
گل یاسمن : دستی استکه دامن دلدار می گیرد و زبانی است که تمنا می کند.
گل یاس : از من نخواه که جز راستی سخن گویم ، من شیفته تو هستم.
گل چای : بختم بیدار و طالعم میمون است
گل هرزه : حساس و مو شکافم و بر عشق گذشته حسرت می خورم
گل حنا : بیشتر از این دیگر فریب ترا نمی خورم
گل شیپوری : بتو اطمینان میدهم که جنجال حسودان در عشق ما اثری نخواهد داشت
گل مروارید : این آواز حزین دلداده ایست که برای آخرین بار سخن میگوید
گل سوری : عزیزم با من مهربانتر از گذشته باش
گل عباسی : تو مایه امید و سرچشمه آرزوهای منی
گل شمعدانی : عشق لازمه زندگی ست و بدون عشق نمیتوان زنده بود
گل نرگس : خود را این همه سزاوار عتاب نمی بینم ، دلم از نامهربانی های تو بستوه آمده است

شعری در وصف حال و هوای برره از زبان کیانوش

شعری در وصف حال و هوای برره از زبان کیانوش
 
 
 

از قضای روزگار بد نهاد

یک نشیمن گز به پشتم بوسه داد

تا گشودم چشم دیدم یک سره

در دهی هستم به نام برره

مرکز خنگان بی فکر و شعور

همچو سردار و سحرناز و بگور

چون که من چمپت بدم همچو بگور

زور چپون کردند سحرناز شرور

گر چه من شوهر بدم از بهر او

میکنم امرش اطاعت مو به مو

در حقیقت من زنم او شوهر است

او که بر دستش همیشه خنجر است

من کیانوشم که باشم زن ذلیل

گویا خورده به مغزم دسته بیل

شب که می ایم کنار بسترم

تا بخوابم لحظه ای خیر سرم

قلچماقی خنگ می خوابد برم

آخ که من هم واقعا خیلی خرم

موش فرهادی که می خوابد به بر

او برادر باشد از بهر سحر

آدمی چورمنگ تر از من بود

صد برابر خنگ تر از من بود

چون که خوب مانده است این مادر زنم

دائما این را تو چشمش می زنم

او زن خنگی است همچو شوهرش

او بود بی کله تر از دخترش

بر بگوری گفته ام شعری قشنگ

درکند از حال سالار مشنگ

بسکه خوردم من نخودهای درشت

می زنم شیپور از سوراخ پشت

باد کرده شکمم چون مشک اب

حال و روزم را بکرده او خراب

من چرا در همچو جایی مانده ام ؟

در چنین ماتم سرایی مانده ام ؟

بسکه بودند ابلهانم در کنار

هی نچفسکو خوردمی جای ناهار

خود شدم ابله تر از این قوم دون

ای خدا من را بکن زین جا برون

انقدر در کردم از خود حرف مفت

تا که مهران از برایم شعر گفت

آن هم آن شعری نه مانند بگور

که ندارد قافیه یا وزن و شور
 
 
نظر یادتون نره
 
 

تقدیم به مادر عزیزم

مادر:ای مهربان دلم برایت تنگ شده است.عاشقانه هایم را به سویت می فرستم تا تنها تو بخوانی با صدای بلند تا همه بدانند از دلتنگیهایم نیز مینویسم اما نه دل تو نازکتر از انست که طاقت دلتنگیها را داشته باشد می خواهم همه حرفهای دلم را برایت بگویم بشنو ای خوشه چین عمرم .تو باید همیشه باشی سبز عاشق مهربان وتا ابد نامت بر آواز دل وزبانم !تو برای شنیدن دل واژه های من تنها ترین عاشقی آخر حرفهای یک عاشق را تنها و تنها یک عاشق می داند و بس آخر عشق من تو مادر!ولی مادر جان!نمی دانم بعد از تو کیمیای عشق و امید را در کدام وادی آرزوها جستجو نمایم بیا تا زمستان خنده های بی پایانم به شکوفایی مجدد برسد و بهار گریه هایم خزان شود